khatam.ac.ir
در نشست «هویت و ادبیات مهاجرت» مطرح شد؛
ویژگی ادبیات مهاجرت تولید دوگانههای هویتساز است
تاریخ انتشار: شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دکتر حامد حبیبزاده؛ استادیار گروه زبان انگلیسی دانشگاه کاشان در سومین مدرسه زمستانی ادبیات انگلیسی دانشگاه خاتم که به موضوع «هویت و ادبیات مهاجرت» اختصاص داشت، یکی از مهمترین ویژگیهای ادبیات مهاجرت را تولید دوگانههای هویتساز دانست.
به گزارش خبرنگار روابط عمومی و سایت دانشگاه خاتم، سومین مدرسه زمستانی ادبیات انگلیسی دانشگاه خاتم با موضوع «هویت و ادبیات مهاجرت» با سخنرانی دکتر حامد حبیبزاده؛ استادیار گروه زبان انگلیسی دانشگاه کاشان و نیز دکتر هدا شبرنگ؛ عضو هیئت علمی و استادیار ادبیات انگلیسی دانشگاه خاتم روز پنجشنبه 10 اسفندماه 1402 در سالن کنفرانس امام رضا (ع) این دانشگاه برگزار شد.
در ابتدا دکتر حبیبزاده در سخنانی با بیان اینکه ادبیات مهاجرت در معنای عام، بحث روز است و ما با گوشت و پوستمان در گفتگوهای روزمرهمان و نیز در شبکههای اجتماعی آن را احساس میکنیم، گفت: آنچه در جهان آکادمیک پیرمون ادبیات مهاجرت اتفاق میافتد، حجم بسیار زیادی از نوشتههاست؛ منتها معمولا این قبیل نوشتهها در حوزه ادبیات و روایت داستانی است.
وی در ادامه با قرائت شعر «در روزهای آخر اسفند...» از محمدرضا شفیعی کدکنی، اتفاقاتی را که برای یک فرد مهاجر رخ میدهد و سوالاتی را که در حوزه هویت برای او پیش میآورد، شبیه مضمون این شعر دانست و افزود: وقتی درباره اسفندماه صحبت میکنیم، خودش تصویری است از ماندن، رفتن و ارتباطی که بین پایان و آغاز وجود دارد.
این عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان هویت را دغدغهای مشخص دانست که میتوان در حوزه مهاجرت به آن پرداخت و با اشاره به نظرات نورتروپ فرای؛ منتقد ادبی سرشناس کانادایی، اضافه کرد: فرای وقتی میخواهد درباره ادبیات به طور خاص و علوم انسانی به طور عام صحبت کند، میگوید پرسشها را باید مطرح کرد؛ ولی نه به امید اینکه به جوابی منتهی شوند.
حبیبزاده اضافه کرد: وقتی درباره ادبیات مهاجرت در فضای آکادمیک صحبت میکنیم، با مفهومی به نام جهان وطنی مواجه میشویم، وقتی موضوع در حوزه مطالعات فرهنگی مطرح میشود، با مفهوم بینافرهنگی و چندفرهنگی مواجه میشویم و وقتی پای ادبیات پسااستعماری به میان میآید، ادبیات مهاجرت به عنوان بخشی از آن مطرح میشود.
وی گفت: ادبیات مثل خود فرد که مهاجرت میکند، هویت مضاعفی پیدا میکند و درواقع این هویت شبیه یک ظرف سالاد یا یک فرش هزار رنگ میشود و طبعا این وضعیت چالشزاست و مهمترین چالش نیز هویت است.
حبیبزاده با بیان اینکه هویت تا زمانی که مورد تهدید قرار نگرفته باشد، خیلی مورد پرسش قرار نمیگیرد، تاکید کرد: اگر تاریخچه بحث هویت را در جایی مثل انگلستان بررسی کنیم، میبینیم که تا قرن 16 تصور اینکه مردم انگلستان یک هویت ملی مشترک دارند، خیلی معنیدار نبوده است؛ بلکه آنها بیشتر خودشان را مسیحی و کاتولیک میدانستند و در اواخر قرن 16 و قرن 17 بود که این تصور آرام آرام در مردم شکل گرفت.
به گفته وی، هویت به مانند یک کلاژ یا مجموعه تصاویری است که فرد انتخاب میکند و آنچه حس تعلق خاطر منِ نوعی را نشان میدهد، گزینشهایی است که از این کلاژ و از این تصاویر انجام میدهم.
حبیبزاده ادامه داد: برای فرد مهاجر وقتی میخواهد مهاجرت کند، تمام چیزهایی که آزارش میدهد، در آن لحظه برایش معناپذیر و به آنها دلبسته میشود.
وی یکی از مشخصههای هویت را زبان با تاکید بر زبان مادری دانست و گفت: ساخت هویت با آموزش میسر است و این آموزش هم به واسطه زبان صورت میگیرد. در غرب، در قرون وسطی، زبان رایج زبان انگلیسی امروزی نبود، بلکه زبان لاتین بود. باید توجه کنیم که زبان، یک بخش ترجمهناپذیر هم دارد و هویت، دقیقا همان بخش ترجمهناپذیر زبان است.
این عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان اضافه کرد: طبعا ما انسانها مشترکات بسیاری داریم، اما آنچه هویت ما را میسازد، تفاوتهاست. ادبیات مهاجرت، همین دوگانههایی است که هویت را میسازند؛ در واقع یکی از ویژگیهای ادبیات مهاجرت، تولید دوگانههای هویتساز است. دوگانهای هم که شاید بشود نمونههای زیادی برای آن در ادبیات مهاجرت پیدا کرد، حرکت از تنهایی به خلوت است.
حبیبزاده همچنین ماهیت ادبیات مهاجرت را نه تکگویی بلکه گفتگویی توصیف کرد و یادآور شد: ادبیات مهاجرت، فقط قصه رفتن نیست بلکه قصه ماندن هم هست؛ چرا که مهاجرت بر زندگی و هویت آنهایی هم که ماندهاند و مهاجرت نکردهاند، تاثیر میگذارد.
در ادامه دکتر هدا شبرنگ عضو هیئت علمی و استادیار گروه زبان انگلیسی دانشگاه خاتم نیز که مدیریت مدرسههای زمستانی را بر عهده دارد، در سخنانی به بررسی فرهنگپذیری و هویت التقاطی زنان مهاجر در رمان «خروجی غرب» نوشته محسن حمید؛ نوینسده بریتانیایی - پاکستانی پرداخت.
وی ابتدا ضمن معرفی این نویسنده که اثرش نامزد جایزه بوکر نیز بوده است، نوشتهها و نگاه او را متاثر از تونی موریسون؛ نوبلیست آمریکایی دانست و در ادامه پیرامون رمان «خروجی غرب» که به گفته او، اثری است در ژانر ادبیات مهاجرت، گفت: وقتی بحث ادبیات مهاجرت مطرح میشود، عمدتا انگار درباره تجربه مردانی که مهاجرت کردهاند، صحبت میشود؛ این در حالی است که تجربه زنان مهاجر ممکن است با تجربه مردان متفاوت باشد؛ همانگونه که در کتاب محسن حمید میبینیم.
عضو هیئت علمی و استادیار گروه زبان انگلیسی دانشگاه خاتم افزود: معمولا آنچه در مهاجرت به فرد مهاجر دیکته میشود، همانندسازی با فرهنگ غالب است و در اثر این همانندسازی، هویت تغییر میکند و اگرچه اکثر نظریههای مهاجرت بر این باوراند که در فرآیند مهاجرت، فرد مهاجر، از پای در میآید و هویت خود را از دست میدهد و در نهایت به شبحی تبدیل میشود که نه به فرهنگ خود احساس تعلقی دارد و نه با فرهنگ میزبان کنار آمده است، اما دستکم در رمان «خروجی غرب» این اتفاق برای شخصیت زن داستان رخ نمیدهد و سرانجامِ مهاجرت برای او چندان هم بد نیست.
شبرنگ ضمن ارائه شرحی بر نظریات کسانی چون گایاتری اسپیواک، هومی بابا و ادوارد سعید درباره مهاجرت و وضعیتی که اقشار فرودست در جامعه دارند، در ادامه به نظریات جان بری هم اشارهای کرد و گفت: او در یکی از مقالات معروف خود بر این نظر است که فرهنگپذیری، استراتژیهایی دارد و آدمها هم به صورت یکسان با پدیده مهاجرت برخورد نمیکنند.
وی اضافه کرد: چنانچه تطابق صورت گیرد، وضعیت فرد مهاجر در جامعه مقصد به لحاظ مالی و آموزشی حتی ممکن است بهتر هم بشود؛ اگرچه ممکن است به لحاظ ذهنی و روانی چنین انتظاری را نمیشود به صورت صد درصدی داشت.
شبرنگ ضمن بیان فرازها و فرودهایی از داستان «خروجی غرب» به ویژه تحولاتی که در دو کاراکتر اصلی رمان (سعید و نادیا) صورت میگیرد، به سرنوشت متفاوت آنها و تطابقی که در شخصیت زن داستان با فرهنگ جامعه میزبان و در عین حال عدم تطابقی که در همین زمینه در شخصیت مرد داستان به وجود میآید، پرداخت.