khatam.ac.ir
در نشستی تخصصی در دانشگاه خاتم مطرح شد؛
«سرود کریسمس» اثری درباره بیعدالتی و رستگاری/ شخصیتهای «دیکنز» داینامیک و خلاقاند
تاریخ انتشار: جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲
نشست «واکاوی رگههای شخصیتی قهرمانان داستانی: سرود کریسمس» با سخنرانی دکتر آناهیتا خدابخشی کولایی عضو هیئت علمی و دانشیار گروه روانشناسی دانشگاه خاتم برگزار شد.
به گزارش خبرنگار روابط عمومی و سایت دانشگاه خاتم، دومین جلسه از سلسله نشستهای «روانشناسی و ادبیات» به همت گروه روانشناسی و زبان انگلیسی دانشگاه خاتم و با موضوع «واکاوی رگههای شخصیتی قهرمانان داستانی: سرود کریسمس» با سخنرانی دکتر آناهیتا خدابخشی کولایی عضو هیئت علمی و دانشیار گروه روانشناسی دانشگاه خاتم روز پنجشنبه 26 بهمن ماه 1402 در سالن کنفرانس امام رضا (ع) این دانشگاه برگزار شد.
در ابتدا دکتر هدی شبرنگ عضو هیئت علمی و استادیار گروه زبان انگلیسی دانشگاه خاتم که مدیریت این سلسله نشستها را بر عهده دارد، در سخنانی درباره چارلز دیکنز؛ نویسنده شهیر انگلیسی و زندگی پرفراز و نشیب او، گفت: دیکنز در سال 1812 به دنیا آمد و در سال 1870 از دنیا رفت و با وجود اینکه تنها 57 سال عمر کرد، آثار بسیار زیاد و در عین حال تاثیرگذاری از خود به جای گذاشت و به واقع میتوان او را یک نابغه دانست.
به گفته وی، آنچه دیکنز را برجسته میکند، تنها جنبه نویسندگی او نیست بلکه دیکنز یک منتقد و مصلح اجتماعی بود.
دکتر شبرنگ سپس به شرج ماجراهایی که در دوران کودکی سخت دیکنز بر او رفته است، پرداخت و یادآور شد: دیکنز فرزند دوم از 8 فرزند خانواده و فرزند اول پسر در خانواده خود بود که در سن حدود 10، 12 سالگی بر اثر بدهی که پدرش بار آورده بود، همراه با کل خانواده روانه زندان شد و بعدها او را به یک کارخانه واکسسازی بردند و در آنجا احساس کرد که به طور کامل رها شده است و در مجموع دیکنز کودکی بسیار سختی داشته است.
وی افزود: چارلز دیکنز بعدها وارد عرصه نوشتن شد و برای 20 سال ویراستار مجلهای هفتگی بود. از او بیش از 500 رمان و داستان و همچنین مقالات متعدد به جای مانده و ما در این آثار کاملا تصاویر کودکانی را که در دوره سخت کودکی خود تجربه کرده بود، میبینیم. او را بیشتر به خاطر لحن طنزگونه و دید ژرف اش در رابطه با شخصیتهایی که در داستانهایش خلق میکرد، ستایش کردهاند.
این عضو هیئت علمی دانشگاه خاتم اضافه کرد: اثرگذاری برخی از نویسندگان پس از مرگشان بیشتر مشخص میشود اما در مورد دیکنز باید گفت که او در زمانه خودش هم بسیار تاثیرگذار بود و تصاویری که او از رنج کودکان خلق کرده، باعث میشود قوانینی در حمایت از این قشر در پارلمان انگلستان تصویب شود و همچنین پولهای زیادی از خیریهها جمع میشود تا نخستین بیمارستان تخصصی کودکان در انگلستان در سال 1852 تاسیس شود.
دکتر شبرنگ در ادامه پیرامون رمان معروف چارلز دیکنر؛ «سرود کریسمس»، که موضوع محوری نشست مذکور بود، گفت: «سرود کریسمس» اثری است درباره بیعدالتیها و نابرابریهای اجتماعی و همچنین رستگاری انسان. «اسکروچ»؛ شخصیت اصلی داستان، مردی است بسیار بدعنق، بداخلاق، عصبانی و البته بسیار خسیس که در خانه رنگ و رو رفتهای همراه با شریک خود زندگی میکند. یک بار سه روح یکی مربوط به گذشته، یکی حال و یکی مربوط به آینده به خوابش میآیند و ماجرای داستان از همینجا آغاز میشود.
وی ضمن بیان پارهای از این ماجراها که در خواب بر اسکروچ رفته، بخشش و مهربانی با دیگران، حسرت نسبت به گذشت و مسئولیتپذیری اخلاقی را از مهمترین محورهای داستان «سرود کریسمس» برشمرد و در پایان سخنان خود برخی آثار سینمایی و مجموعههای تلویزیونی موفق را که با اقتباس از این رمان چارلز دیکنز ساخته شدهاند، به مخاطبان حاضر در جلسه معرفی کرد.
در ادامه دکتر آناهیتا خدابخشی کولایی عضو هیئت علمی و دانشیار گروه روانشناسی دانشگاه خاتم که سخنرانی اصلی این نشست بود، در سخنانی با ارجاع به نظریه ساختار شخصیت از زیگموند فروید روانشناس معروف آلمانی و شرحی که هافمن؛ منتقد ادبی مطرح آمریکایی که در سال 1957 بر آن زده است، به این پرسش پرداخت که چرا دنیای ادبیات پس از طرح این نظریه سیر دیگری پیدا کرد.
وی افزود: پس از این اتفاق است که منتقدان ادبی آرام آرام روی رمانهای مطرح متمرکز میشوند و چگونگی شکلگیری شخصیتها در این رمانها برایشان مهم میشود چرا که آنها تنها کاراکترهایی روی کاغذ نیستند بلکه مخاطبان داستانها احساس میکنند آنها در یک دوره زمانی یک تجربه زیستی داشتهاند و درواقع خوانندگان، آنها را شخصیتهایی زنده میدانند.
دکتر خدابخشی سپس با اشاره به نظریات کارن هورنی؛ روانشناس مطرح در موضوع «تعارض»، گفت: هورنی معتقد است ما دائما در تعارض درونی با خودمان هستیم؛ ما یک شخصیت حاکم و نیز یک شخصیت توسریخور داریم که به اقتضای موقعیت و زمان و مکان، جلوههایی از این دو در ما بروز مییابد. شدت گرفتن این «تعارض» موجب میشود ما حالمان خوب نباشد. ادبیات سراسر دربردارنده شخصیتهایی است که در تعارض با خودشان هستند.
دانشیار گروه روانشناسی دانشگاه خاتم سپس با نقل جملهای معروف از آنتونی برجس؛ نویسنده رمان معروف «پرتقال کوکی» که استنلی کوبریک با اقتباس از آن فیلمی موفق ساخت؛ عنوان کرد: برجس معتقد بود یک نوولیست باید شخصیتهایی را که در داستانش خلق میکند، تغییرپذیر و در مسیری اخلاقی باشند. چارلز دیکنز توانسته شخصیتهایی خلق کند که داینامیک و تغییرپذیر و خلاق هستند و در پایان داستانهایش، این پیام را منتقل میکند که ما هم میتوانیم انسانهای خوبی باشیم. چرا که اساسا ما هم به عنوان خواننده، ادبیات را به خاطر امید موجود در آن میخوانیم.
وی با اشاره به تغییر ابعاد شخصیتی «اسکروچ» در پایان داستان «سرود کریسمس» از فردی تندخو و خسیس به انسانی مهربان و خیّر، به نظریات روانشناسانی مانند اریک اریکسون در تبیین این تغییرات در شخصیت انسانها پرداخت و گفت: از نگاه روانشناسیِ سالمندشناسی، موضوعی به نام یکپارچگی در برابر انزوا وجود دارد؛ به این معنا که بسیاری از سالمندان که به این دوره میرسند، این سوال را از خود میپرسند که «من چرا زندهام؟» و در رفتار و عملشان بازتاب پاسخی را که برای این سوال دنبال آن هستند، میبینیم.
دکتر خدابخشی اضافه کرد: به باور اریکسون، ما زمانی میتوانیم به زندگی مان معنا ببخشیم که آدم بهتری شده باشیم و تنها راه مبارزه با ناامیدی این است که نسبت به دیگران مهربان باشیم. ضمن اینکه از دلسوزی تا مهرورزی و مهربانی، فاصله بسیار است؛ کافی نیست برای کسانی که از شرایط اجتماعی در رنجاند، فقط دلمان بسوزد؛ بلکه باید نسبت به آنها مهربان باشیم. معنی زندگی اسکروچ کمک کردن به دیگران و خوشحال کردن آنهاست و در پایان داستان، خواننده به این امید میرسد که آدمها میتوانند خوب و مهربان شوند.
دانشیار گروه روانشناسی دانشگاه خاتم همچنین با اشاره به نظریات آلن کامینگ و ویلیام هنری درباره چالشهای دوره سالمندی برای این قشر، گفت: از نظر آنها، سالمندان بعضا آنقدر به کار میچسبند که جای جوانها را میگیرند و این باعث اختلال در سیستم میشود. آنها (سالمندان) از ترسِ طرد اجتماعی و نیز جداافتادگی کامل از اجتماع، دست به این کار میزنند.
وی ادامه داد: به همین خاطر، سالمندان برای جلوگیری از این موضوع، فعالیتهای جدیدی را برای خود تعریف میکنند. در مورد اسکروچ، اتفاقی که میافتد این است که کارهایش را به دیگران واگذار و تلاش میکند با دیگران مهربان باشد و به انجام کارهای خیر گرایش پیدا میکند. تحقیقاتی علمی که روی این موضوع انجام شده، نشان میدهد که چنین روندی احساس بهتری به سالمندان میدهد.