EN
|
|
|
چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۴ - ۲۳:۵۲
صفحه اصلیبه زبان فارسی

پارسی سره

 

 

مقدمه

زبان فارسی، به‌عنوان یکی از کهنترین زبان‌های هندواروپایی، در طول تاریخ دستخوش دگرگونی‌های فراوانی شده است. این زبان، که ریشه در زبان‌های پارسی باستان و میانه دارد، در گذر زمان واژگان بسیاری از زبان‌های دیگر، به‌ویژه عربی، ترکی، فرانسوی و انگلیسی را وام گرفته است. در واکنش به این روند، جنبشی با عنوان «فارسیِ سره» یا «پارسیِ سره» پدید آمد که هدف آن، پالایش زبان فارسی از واژگان بیگانه و بازگرداندن واژگان اصیل ایرانی به گفتار و نوشتار روزمره بود.

این جنبش، که ریشه در تلاش‌های فرهنگی و ملی‌گرایانه دارد، همواره موافقان و مخالفانی داشته است. برخی آن را ضرورتی برای حفظ هویت ملی و استقلال زبانی می‌دانند و برخی دیگر آن را افراطی، غیرعملی یا حتی آسیب‌زننده به پویایی زبان تلقی می‌کنند. در این نوشتار، به بررسی تعریف فارسیِ سره، تاریخچه آن، دیدگاه‌های مختلف پیرامون آن، و در پایان، جمع‌بندی‌ای تحلیلی خواهیم پرداخت.

 

تعریف فارسیِ سره

«فارسیِ سره» به گونه‌ای از زبان فارسی اطلاق می‌شود که در آن تلاش شده است واژگان بیگانه، به‌ویژه عربی، حذف شده و جایگزین‌هایی از ریشه‌های ایرانی، به‌ویژه پارسی باستان و میانه، به‌کار گرفته شود. این رویکرد را «سره‌نویسی» یا «پارسی‌گرایی» نیز می‌نامند.

در فارسیِ سره، واژه‌هایی مانند «فرودگاه» به‌جای «مطار»، «دانشگاه» به‌جای «جامعه»، «رایانه» به‌جای «کامپیوتر» و «همایش» به‌جای «کنفرانس» نمونه‌هایی از جایگزینی‌های موفق هستند. این واژگان نه‌تنها از ریشه‌های ایرانی برخوردارند، بلکه در ساختار واژه‌سازی فارسی نیز جایگاه مناسبی دارند.

سره‌نویسی، برخلاف ترجمه‌گرایی صرف، بر آن است که واژگان جدید نه‌تنها از نظر معنایی، بلکه از نظر ساختاری و آوایی نیز با زبان فارسی هم‌خوانی داشته باشند. این رویکرد، به‌ویژه در حوزه‌های علمی، فرهنگی و رسانه‌ای، تلاش دارد زبان فارسی را از وابستگی به زبان‌های بیگانه برهاند.

 

تاریخچه فارسیِ سره

جنبش فارسیِ سره، ریشه در دوران مشروطه دارد؛ یعنی در زمانه‌ای که ایرانیان به‌دنبال استقلال فرهنگی و سیاسی بودند. در آن دوران، نویسندگانی چون میرزا آقاخان کرمانی، ملک‌الشعرای بهار و بعدها صادق هدایت، به پالایش زبان فارسی از واژگان عربی و ترکی پرداختند.

در دهه‌های بعد، به‌ویژه پس از تأسیس فرهنگستان زبان ایران در دوران رضاشاه، این جنبش شکل رسمی‌تری به خود گرفت. فرهنگستان اول، واژگان بسیاری را جایگزین واژگان بیگانه کرد؛ از جمله «هواپیما»، «دانشگاه»، «شهرداری» و «پست». این روند در فرهنگستان‌های بعدی نیز ادامه یافت و واژگان جدیدی چون «رایانه»، «نرم‌افزار»، «سخت‌افزار» و «فناوری» وارد زبان فارسی شدند.

در دهه‌های اخیر، نویسندگانی چون دکتر کزازی، استاد جنیدی، منوچهر فروزنده‌فرد و فرهنگ‌نویسانی همچون محمدرضا فرامرزی، با نگارش فرهنگ‌های واژگان فارسیِ سره، به گسترش این جنبش کمک کرده‌اند. با این حال، سره‌نویسی همواره با چالش‌هایی چون پذیرش عمومی، کاربردپذیری و هماهنگی با زبان علمی روز مواجه بوده است.

 

دیدگاه‌های موافق

موافقان فارسیِ سره، این جنبش را ضرورتی فرهنگی و ملی می‌دانند. از دیدگاه آنان:

  • زبان، بخش مهمی از هویت ملی است و باید از نفوذ بیگانگان مصون بماند.
  • واژگان بیگانه، به‌ویژه عربی، ساختار زبان فارسی را دچار اختلال کرده‌اند.
  • سره‌نویسی، موجب زایش واژگان جدید و تقویت خلاقیت زبانی می‌شود.
  • زبان فارسی، ظرفیت واژه‌سازی بالایی دارد و می‌تواند نیازهای علمی و فنی را با واژگان ایرانی پاسخ دهد.
  • پالایش زبان، موجب ارتقای فهم عمومی و انسجام فرهنگی می‌شود.

این گروه، با استناد به تجربه‌های موفق زبان‌های دیگر مانند ترکی استانبولی و ایسلندی، بر این باورند که زبان فارسی نیز می‌تواند با پالایشی هدفمند، به استقلال زبانی دست یابد. برای نمونه، دکتر میرجلال‌الدین کزازی از سره‌گرایان معاصر بر این باور است «یکی از هدف‌های سره‌گویی و سره‌نویسی این است که از زیان‌هایی که واژگان بیگانه به ساختار آوایی و گوش‌نواز زبان پارسی و همچنین رسایی، پختگی و استواری آن وارد می‌کنند، جلوگیری کنیم». فریده رازی نویسندهٔ معاصر و نویسندهٔ فرهنگ واژه‌های فارسی سره بر این باور است که «سره‌گرایی مربوط به همهٔ زبان‌هاست؛ یعنی پالایش زبان از واژه‌های بیگانه. ساختار زبان فارسی پیوندی است و می‌توان با آن واژه‌های جدیدی ساخت. زبان فارسی جایگاه رفیع و استواری دارد؛ و اِلا هر زبان دیگری که بود، تا حالا از بین رفته بود». او به کسانی که سره‌گرایی و پاکسازی واژگانِ بیگانه را موجب لاغری زبان می‌دانند، تأکید می‌کند که «زبان هر قدر ساده‌تر باشد، مردم برای یادگیری راغب‌تر می‌شوند. زبان وسیلهٔ وحدت است و بیش از هر چیز تحت‌تأثیر تغییر است و نیاز به گسترش دارد. زبان امروز ما با زبان سعدی فرق دارد. به کار بردن واژه‌های تازه واجب است. واژه‌های پرطمطراق دردی را دوا نمی‌کند. نثر امروز با نثر سعدی فرق کرده است و آنها که بخواهند سعدی بخوانند، می‌خوانند».

 

دیدگاه‌های مخالف

مخالفان سره‌نویسی، این جنبش را افراطی، غیرعلمی و آسیب‌زننده به پویایی زبان می‌دانند. از دیدگاه آنان:

  • زبان، پدیده‌ای پویاست و وام‌گیری از زبان‌های دیگر، بخشی طبیعی از رشد آن است.
  • بسیاری از واژگان بیگانه، در زبان فارسی جا افتاده‌اند و حذف آنها موجب سردرگمی مخاطب می‌شود.
  • سره‌نویسی، گاه به ساخت واژگان نامأنوس و غیرقابل‌فهم منجر می‌شود.
  • تمرکز بیش از حد بر ریشه‌شناسی، موجب دوری از زبان روزمره و کاربردی می‌شود.
  • زبان فارسی، به‌جای حذف واژگان بیگانه، باید بر آموزش و گسترش واژگان علمی تمرکز کند.

این گروه، بر آن‌ هستند که زبان باید ابزار ارتباط باشد، نه میدان نبرد ایدئولوژیک. از نظر آنان، سره‌نویسی اگر بدون پشتوانه علمی و زبانی باشد، می‌تواند به تضعیف زبان فارسی منجر شود. دکتر داریوش آشوری بر این نکته تأکید دارد که «این نکته درست است که زبان سره، یعنی زبانی که هیچ آمیختگی با واژه‌های زبان دیگر نداشته باشد، زبانی است تنگ‌میدان و چه بسا جز زبان‌های قبیله‌های فروبسته در جنگل‌های آمازون یا آفریقا نتوانیم چنین زبانی را در تمام پهنهٔ متمدن و تاریخ‌دار جهان بیابیم. فارسی و عربی چه به‌عنوان دو زبان همسایه، چه به‌عنوان دو زبان در قلمروی یک فرهنگ دینی، می‌بایست با یکدیگر رابطه و دادوستد داشته باشند، چنانچه داشته‌اند و می‌بایست بسیاری از واژه‌ها را از یکدیگر [وام] بگیرند، چنانچه گرفته‌اند. اما، همچنانکه همهٔ آشنایان می‌دانند، این جریان در مورد زبان عربی به غنای آن زبان یاری کرده و در مورد زبان فارسی روند دیگری در کار بوده که به ریشهٔ زبان فارسی آسیب رسانده و آن را سترون و دست‌وپابسته و نازا کرده است. اگر بپذیریم که زبان انبوهی از تک‌واژه‌ها نیست، بلکه جمله‌ها و ساختمان نحوی زبان است که یکایک واژه‌ها را معنادار می‌کند، درمی‌یابیم که مسئله، مسئلهٔ ریشهٔ یکایک واژه‌ها و این‌که از کجا آمده‌اند نیست. بسیاری از کسانی که در زمینهٔ بهکرد و بازسازی زبان فارسی در این چند دهه گام زده‌اند، دچار یک خطای بنیادی شده‌اند و آن این‌که یکباره و یکسره با هر واژهٔ «بیگانه» به دشمنی برخاسته‌اند و چه بسا دست‌وپایی نیز زده‌اند که برای یکایک آنها چاره‌ای بیندیشند. بی‌گمان ریشهٔ واژه‌ها مهم است اما نه‌چندان که از همهٔ واژه‌های «بیگانه» چشم پوشیم، زیرا به بسیاری از آنها نیاز واقعی داریم. ملاک فارسی بودن یا نبودن واژه‌ها نیز آن است که گردش آنها در دستگاه صرفی زبان چگونه است و چگونه جذب شده‌اند. برای مثال، واژه‌ای مانند «خبر» مهم نیست که از ریشهٔ عربی است، در حالی که با این واژه کوتاه دو سیلابی می‌توانیم ترکیب‌های گوناگون بسازیم، مانند: خبردار، خبرگیر، خبرچین، خبرگزار، خبرگزاری، خبرساز، خبرسازی، خبردهی، خبررسانی، خوش‌خبر، بدخبر، بی‌خبر، باخبر و… ولی اِخبار (از باب اِفعال) استخبار و مخابره و مخبر و هر واژهٔ دیگری ازین دست، فارسی نیست؛ زیرا پیروی خود را از زبان اصلی از دست نداده و با هویت دستوری زبان اصلی وارد شده است. آری، مشکل اساسی، همچنان‌که امروزه بسیاری از اهل نظر و صاحبان قلم متوجه شده‌اند آن است که زبان فارسی‌زبانی است از نظر دستگاه صرفی پیروی دو دستور زبان جداگانه [عربی و پارسی] که به علت ساختمان ناهمگونشان با هم جوش‌خوردنی نیستند و در واقع، برای آموختن زبان نوشتاری فارسی باید دو زبان را آموخت». با این حال برخی از بزرگان ادب فارسی نیز کاملاً با هرگونه سره‌گرایی و تغییر در زبان، مخالفت کرده‌اند. از جمله، دکتر پرویز ناتل خانلری می‌نویسد: «آوازهٔ عیب و نقص فارسی از آن روز برخاست که گروهی، از جهل و تعصب، وجود لغات «عربی اصل» را در این زبان ناپسند شمردند و خواستند فارسی را پاک و خالص کنند. تا آنجا که از ایران‌دوستی بود بخشودنی و ستودنی است، اما قصهٔ دوستی خاله‌خرسه را هم البته شنیده‌اید… چه شد که علم و فن را رها کرده و در همین یک راه غیرت نشان می‌دهید؟ این غیرت دروغین از تنبلی برخاسته است… تحصیل علم و کسب هنر دشوار است و دیر می‌توان از این راه شهرت یافت. اما سنگ لغت و زبان را به سینه زدن و به جای کلمه‌ای معمول و متداول، که محتمل است اصل عربی داشته باشد، لفظی ساختگی و غالباً نادرست از خود درآوردن، کار آسانی است و از هر شاگرد مکتبی ساخته است. وقتی شوق خودنمایی با تنبلی و بی‌مایگی درآمیخت، چنین نتیجه‌ای از آن حاصل می‌شود… امروز کار به جایی رسیده است که هر کس خواندن و نوشتن می‌داند اگر چه سر و کارش با ادبیات نیست، از روی تفنن لغت هم می‌سازد و در قواعد زبان فارسی تصرفی می‌کند». حتی علامه دهخدا در جلد اول لغتنامه خود، اینگونه نوشته است که «هر کس بگوید زبان فارسی باید خالص باشد، اول در قیافهٔ او تفرس و نظر باید کرد. اگر آثار حُمق و گولی پیداست جای ترحم است و اگر پیدا نیست، بی‌هیچ شک و شبهه مزدور دشمنان ملیت و قومیت است». استاد محمدتقی بهار نیز در جلد سوم کتاب سبک‌شناسی خود، سره‌نویسی را نکوهیده و آن را جریانی انحرافی در نثر فارسی دانسته است.

 

دیدگاه‌های میانه‌رو

میانه‌روها، رویکردی متعادل به سره‌نویسی دارند. آنان بر این باورند که:

  • پالایش زبان باید هدفمند، علمی و تدریجی باشد.
  • واژگان بیگانه‌ای که جا افتاده‌اند، نباید به‌زور حذف شوند.
  • واژه‌سازی باید بر اساس ساختار زبان فارسی و نیازهای روز باشد.
  • سره‌نویسی باید با آموزش، رسانه و تولید محتوا همراه باشد تا پذیرش عمومی پیدا کند.
  • فرهنگستان زبان باید نقش راهبردی در پالایش زبان ایفا کند، نه صرفاً واژه‌سازی.

این دیدگاه، تلاش دارد میان حفظ هویت زبانی و واقع‌گرایی ارتباطی، تعادلی برقرار کند. میانه‌روها، سره‌نویسی را نه نفی کامل واژگان بیگانه، بلکه بازنگری در کاربرد آنها می‌دانند.

 

جمع‌بندی

جنبش فارسیِ سره، یکی از مهمترین تلاش‌های فرهنگی در راستای حفظ و پالایش زبان فارسی است. این جنبش، با هدف بازگرداندن واژگان ایرانی و حذف واژگان بیگانه، به‌ویژه عربی، در طول یک قرن گذشته، فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرده است. از دوران مشروطه تا امروز، نویسندگان، فرهنگ‌نویسان و نهادهایی چون فرهنگستان زبان، در این مسیر گام برداشته‌اند.

موافقان این جنبش، آن را ضرورتی برای حفظ هویت ملی و استقلال زبانی می‌دانند. مخالفان، آن را افراطی و غیرعملی تلقی می‌کنند. میانه‌روها نیز بر پالایش هدفمند، علمی و تدریجی زبان تأکید دارند. آنچه مسلم است، زبان فارسی ظرفیت بالایی برای واژه‌سازی، نوآوری و بازآفرینی دارد. سره‌نویسی اگر با پشتوانه علمی، آموزش عمومی و تولید محتوای گسترده همراه باشد، می‌تواند به تقویت زبان فارسی و ارتقای جایگاه آن در میان ‌زبان‌ها  در دنیا، کمک کند.

البته امروزه دیگر نمی‌توان به شیوه‌ای صریح، سره‌گرایان را تنها در دو گروه مخالف و موافق جای داد؛ چرا که این موضوع دارای طیف گسترده‌ای از کاربران و نویسندگان است. برخی سره‌گرایان تلاش دارند تا با شیوهٔ سره‌نویسی آرام و انعطاف‌پذیر، با حفظ واژگان بیگانه رایج، حفظ ساختار زبان فارسی و نیز کاربرد تدریجی واژگان پارسی، به سوی سره‌نویسی پیش بروند. این شیوهٔ انعطاف‌پذیر امروزه دارای اقبال گسترده‌ای میان دانشمندان و متخصصان ایرانی در رشته‌های مختلف، مجله‌های علمی کشور و سازمان‌ها و نهادها است.

در نهایت اینکه، سره‌نویسی نباید به حذف کورکورانه واژگان بیگانه منجر شود، بلکه باید به بازنگری در کاربرد آنها، تقویت واژگان ایرانی و ارتقای فهم عمومی بینجامد. زبان، ابزار ارتباط و اندیشه است و پالایش آن، باید در خدمت روشنگری، انسجام فرهنگی و استقلال فکری باشد.

 

این مقاله را از اینجا بارگیری کنید.

 

 

 

منابع

  1. کزازی، م. (1385). پارسی و زبان‌های بیگانه: پژوهشی در سره‌گرایی و وام‌گیری. تهران: انتشارات سخن.
  2. جنیدی، ف. (۱۳۸۲). فرهنگ واژه‌های سره. تهران: نشر مرکز.
  3. بهار، م. (1374). سبک‌شناسی. جلد دوم. تهران: انتشارات فردوس.
  4. فروزنده‌فرد، م. (۱۳۹۰). «سره‌نویسی و زبان معیار در رسانه‌های فارسی‌زبان». مجله زبان و ادب فارسی دانشگاه تهران، ۱۷(2)، ۴۵–۶۸.
  5. فرامرزی، م.ر. (1378). فرهنگ واژه‌های ناب پارسی. تهران: انتشارات آستانه.