khatam.ac.ir
با همکاری گروههای زبان انگلیسی و روانشناسی؛
نشست معرفی و بررسی نمایشنامه «باغ وحش شیشهای» برگزار شد
تاریخ انتشار: پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳
سومین جلسه از سلسله نشستهای «روانشناسی و ادبیات ایران و جهان» دانشگاه خاتم با موضوع واکاوی رگههای شخصیتی قهرمان نمایشنامه «باغ وحش شیشهای» نوشته «تنسی ویلیامز» اختصاص برگزار شد.
به گزارش خبرنگار روابط عمومی و سایت دانشگاه خاتم، سومین جلسه از سلسله نشستهای «روانشناسی و ادبیات ایران و جهان» کار مشترک گروه روانشناسی و علوم تربیتی و گروه زبان انگلیسی دانشگاه خاتم با محوریت «واکاوی رگههای شخصیتی قهرمانان داستانی» به نمایشنامه «باغ وحش شیشهای» نوشته تنسی ویلیامز؛ نویسنده و نمایشنامهنویس مطرح آمریکایی اختصاص داشت که روز پنجشنبه ۳ خردادماه با حضور دکتر هدا شبرنگ؛ عضو هیئت علمی گروه زبان انگلیسی و دکتر آناهیتا خدابخشی کولایی؛ عضو هیئت علمی گروه روانشناسی دانشگاه خاتم در محل سالن کنفرانس امام رضا (ع) برگزار شد.
دکتر هدا شبرنگ که مدیریت این سلسلسه نشستها را بر عهده دارد، در ابتدا با تسلیت شهادت رئیس جمهوری کشورمان و جمعی از خدمتگزاران نظام مقدس اسلامی در سانحه اخیر سقوط بالگرد حامل آنها، اظهار امیدواری کرد که دیگر در آینده شاهد چنین حوادث ناگواری در کشور نباشیم.
وی سپس به معرفی نویسنده آمریکایی نمایشنامه «باغ وحش شیشهای» پرداخت و گفت: تنسی ویلیامز در سال 1911 در کلمبوس در می. سی. سی. پی به دنیا آمد. از جهت شرایط خانوادگی، او وضعیت خوبی نداشت؛ پدرش، مردی لاقید و دائمالخمر و مادرش، زنی به شدت مذهبی و سختگیر بود. خودش نیز در مدرسه شاگردی متوسط و مطرود بود و اغلب هم از طرف همکلاسیهایش مورد تمسخر قرار میگرفت.
شبرنگ ادامه داد: تنسی برای فرار از این وضعیت نامناسب دوران کودکی، به سینما و نویسندگی روی آورد و در 16 سالگی نخستین جایزهاش را به خاطر یکی از نوشتههایش به دست آورد. بعدها برای تحصیل وارد کالج شد و در نیویورک در رشته نمایشنامهنویسی تحصیل کرد و همزمان آثارش نیز قوت گرفت. او در طول جنگ جهانی دوم برای هالیوود نمایشنامه مینوشت و بارها و بارها آثارش در برادوی روی صحنه رفت و بسیار مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.
این عضو هیئت علمی گروه زبان انگلیسی دانشگاه خاتم درباره نمایشنامه «باغ وحش شیشهای» نیز عنوان کرد: بسیاری میگویند این نمایشنامه در سال 1941 نوشته شده است اما «باغ وحش شیشهای» سال 1945 بود که روی صحنه رفت و موفقیتهای چشمگیری را برای نویسندهاش به ارمغان آورد که البته این موفقیتها برای تنسی ویلیامز اثرات منفی داشت؛ او به مصرف الکل و بعدتر مواد مخدر روی آورد و اگرچه از نوشتن بازنایستاد اما خلاقیتاش فروکش کرد.
وی سپس به معرفی نمایشنامه معروف «باغ وحش شیشهای» پرداخت و گفت: این اثر درواقع نمایشنامهای است که شخصیت اصلی آن خواهر خود تنسی ویلیامز است و درواقع کتاب، داستانِ تلاش مذبوحانه مادر آنها برای شوهر دادن دخترش است. راوی اثر، «تام»، درواقع خود نویسنده و شخصیت اصلی داستان، «لورا» خواهرش است که دچار نقص عضو و کوتاه بودن یک پای خود است. دیگر شخصیتهای نمایشنامه، «آماندا»، مادر آنها، پدر خانواده که از او در اثر فقط به همین نام (پدر) یاد میشود و «جیم»، دوست تام که مادرش (مادر تام و لورا) قصد دارد دخترش را به ازدواج او درآورد، هستند.
این عضو هیئت علمی گروه زبان انگلیسی دانشگاه خاتم با اشاره به اینکه مسئله عدم قطعیت که از آثار و تبعات جنگ جهانی دوم در جهان بود، در این نمایشنامه، یک اِلِمان محوری است، از خاطره، توهم و پیچیدگی روابط خانوادگی به عنوان دیگر تِمهای اصلی نمایشنامه «باغ وحش شیشهای» نام برد.
شبرنگ افزود: «آماندا» بسیار سعی میکند که دخترش را به کلاسهای مختلف بفرستد تا او بتواند سر پای خود بایستد اما هر چه تلاش میکند، موفق نمیشود و در نهایت راه نجات دخترش را در این میبیند که ازدواج کند. بنابراین از پسرش «تام» - که در فقدان مسئولیتپذیریِ پدر، این نقش به نوعی در داستان به او تحمیل شده است - میخواهد که از دوستان خودش، کسی را برای یک مهمانی شام به خانهشان دعوت کند تا «لورا» با او آشنا شود؛ با این هدف که در نهایت او ازدواج کند.
وی ادامه داد: «تام» هم که در یک کارخانه کفش سازی کار میکند، یک دوست معمولی خودش را به نام «جیم» به خانه دعوت میکند. بعد از ورود مهمان به خانه، لورا متوجه میشود که جیم را از قبل میشناسد و به یاد میآورد که در دوره دبیرستان او را دوست داشته است. حین مهمانی، ناگهان برق منزل قطع و فضای خانه تاریک میشود و آن دو به شکل صمیمیتری صحبتهایشان را ادامه میدهند و در پایان جیم به لورا میگوید که باید برود چون نامزدش منتظر اوست و حتی همانجا لورا و خانواده او را به مراسم ازدواجشان که دو ماه دیگر برگزار میشود، دعوت میکند. این مسئله البته موجب تحولی بزرگ در شخصیت لورا و همچنین سایر کاراکترهای قصه میشود.
این عضو هیئت علمی گروه زبان انگلیسی دانشگاه خاتم در ادامه با بیان این نکته که «به نظر میآید همه شخصیتهای داستان نمیتوانند با واقعیت روبهرو شوند و به همین خاطر به دنیای خودشان پناه میبرند»، گفت: لورا که کلکسیونی از عروسکهای شیشهای از جمله یک اسب تکشاخ دارد، در طول داستان همواره به این «باغ وحش شیشهای» خود پناه میبرد. تام در کاری مشغول شده که دوستش ندارد و برای فرار از آن به مشروب پناه میبرد. آماندا نیز همواره در این توهم به سر میبرد که لورا خوشبخت میشود. جیم هم با اینکه سمبل واقعیت است، اما یکی از نشانههای شکست رویای آمریکایی است.
در ادامه این نشست، دکتر آناهیتا خدابخشی کولایی؛ عضو هیئت علمی گروه روانشناسی دانشگاه خاتم که سخنران اصلی این نشست بود، پیش از ارائه سخنرانی خود، شهادت رئیس جمهوری کشورمان و جمعی از همراهانشان را در حادثه اخیر سقوط بالگرد حامل آنها، تسلیت گفت و اظهار امیدواری کرد که سایههای غم دیگر بر کشور گسترده نشوند.
وی سپس با ارائه تحلیلی بر اساس نظریه شخصیت کارل گوستاو یونگ درباره نمایشنامه «باغ وحش شیشهای»، تنسی ویلیامز؛ نویسنده این اثر را بهصورتی بسیار سخت، متاثر از مسائل روانشناختی توصیف کرد و در عین حال با اشاره به ویژگیهای برجسته این اثر، گفت: زیباییِ تمام درامهای تنسی ویلیامز در این است که همه اتفاقات در یک شب میافتند و شخصیت آدمهای قصه هم به قبل و بعد از اتفاقات تقسیم میشوند.
خدابخشی در ادامه به تشریح تفصیلی بُعدهای مختلف شخصیت از نظر یونگ پرداخت و از جمله درباره پرسونا، گفت: هر شخصیتی پرسوناهای مختلفی میتواند داشته باشد و دارد؛ مشکل آنجا به وجود میآید که یک پرسونا بر پرسوناهای دیگر غلبه پیدا میکند. مثلا الان که عصر تکنولوژیک است و فناوریهای ارتباطی به شکل سریعی توسعه یافتهاند، روابط انسانی سطحی شده و هیچگاه به عمق نمیرسد و روابط به جای پیچیدگی، در سطحی باقی میمانند. وقتی سطوح روابط انسانها به لبه صمیمیت نمیرسد، درک معنا اتفاق نمیافتد و به همین خاطر است که عمده مردم به دنبال خوشیهای زودگذر هستند.
این عضو هیئت علمی گروه روانشناسی دانشگاه خاتم اضافه کرد: یونگ معتقد بود که ما ناخودآگاهی داریم که ناخودآگاه فردی ماست و این شامل هم خودآگاه و هم ناخودآگاه ماست. تجربه زیسته ما هم خودآگاه و هم ناخودآگاه ما را شکل میدهد. در نمایشنامه «باغ وحش شیشهای»، پرسونای «لورا» یک دختر در خانه است که بجز یک خواهر و یک دختر رویاپرداز، شخصیتهای متعددی ندارد. او دوست ندارد بیرون برود و یا با دیگران قرار بگذارد، چون از این میترسد که آنها متوجه نقص عضو او شوند و این در حالی است که مادرش به شدت مایل است که او بیرون برود و با دیگران معاشرت کند.
وی، اسب تکشاخ را که حیوانی افسانهای است و عروسک شیشهای محبوب لورا در این قصه نیز هست، نماد خوش یُمنی و آزادی توصیف کرد که البته شاخ آن توسط جیم شکسته میشود که این خود نمادی است از واقعیت صُلب جهان بیرون که «باید رویاپردازی را کنار گذاشت و با واقعیتها زندگی کرد» و در توضیح بیشتر نقش این نماد در داستان نمایشنامه «باغ وحش شیشهای»، گفت: آدمها به این خاطر رویاپرداز میشوند که رویاهایشان در عالم واقع محقق نمیشوند.
خدابخشی ادامه داد: اتفاق زیبای داستان در پایان آن رخ میدهد؛ زمانی که جیم به لورا میگوید باید برود چرا که نامزدش منتظر اوست و حتی رسماً به او میگوید که دو ماه دیگر باید ازدواج کنند. در این لحظه، لورا برای اولین بار دیگر از بیرون رفتن نمیترسد و نقص عضو خودش را میپذیرد و متوجه میشود که چیزی برای ناراحتی وجود ندارد و این پرسونای تازه تبدیل میشود به بخشی از وجود او. درواقع اتفاقی که میافتد، این است که لورا تغییر میکند و دچار یک تحول بزرگ میشود و وجود خودش را با همه ویژگیهایش میپذیرد و در نهایت لورا و مادرش به بازتعریفی از روابطشان با یکدیگر میرسند.
اخبار پیشنهادی
مشاهده بیشترتاریخ انتشار: چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳
عضویت دانشیار گروه روانشناسی در هیئت تحریریه نشریه Family Relationsتاریخ انتشار: شنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۳
اولین دوره رویداد دانشجویی دیتاونچر به میزبانی دانشگاه خاتم برگزار میشودتاریخ انتشار: سهشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۳