khatam.ac.ir
یادداشتی از دکتر شهین اعوانی؛
ارجگزاری گروه فلسفه دانشگاه خاتم از مقام مرحوم استاد کریم مجتهدی
تاریخ رویداد: دوشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۲
در پی درگذشت دکتر کریم مجتهدی؛ از استادان بنام فلسفه در ایران، دکتر شهین اعوانی؛ مدیر گروه فلسفه غرب دانشگاه خاتم در یادداشتی به منش والا و کارنامه علمی پربار آن مرحوم پرداخت.
دکتر کریم مجتهدی؛ از استادان بنام فلسفه و چهره ماندگار این حوزه در ایران، 25 دی ماه امسال در سن 93 سالگی در تهران درگذشت. دکتر شهین اعوانی؛ مدیر گروه فلسفه غرب دانشگاه خاتم در یادداشتی به منش والا و کارنامه علمی پربار آن مرحوم پرداخت.
به گزارش روابط عمومی و سایت دانشگاه خاتم، در پی درگذشت دکتر کریم مجتهدی؛ از استادان بنام فلسفه و چهره ماندگار این حوزه که سهم بسزایی در رشد پژوهشهای فلسفی در ایران داشت، دکتر شهین اعوانی؛ مدیر گروه فلسفه غرب دانشگاه خاتم در یادداشتی به منش والای علمی و تاثیری که آن مرحوم در برخی از حوزههای فلسفه از خود به جای گذاشت، پرداخته است. متن کامل این یادداشت در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
اغلبِ استادان و مدرسین گروه فلسفه دانشگاه خاتم یا به طور مستقیم (حداقل در چندین درس در مقاطع مختلف تحصیلی خود) شاگرد استاد مجتهدی بودهاند و یا اگر دانشجوی دانشگاههای تهران نبوده و بلافصل شاگرد ایشان نبودهاند، قطعاً از آثارشان در تدریس، تحقیقات و نوشتههای خود، بهره بردهاند و به عنوان منبع فلسفی، خواندن آن را به دانشجویان توصیه میکنند. البته این خاصیت فلسفه است که طابق النعل بالنعل، همه دیدگاههای یک استاد را نپذیرند و در پارهای موارد منتقد وی هم باشند ولی بالاتفاق همه آنها مرحوم دکتر مجتهدی را استادی نمونه در شاگردپروری، مبّرز، دلسوز و خالص در نظر و عمل میدانند.
مختصری درباره استاد مجتهدی
چهره ماندگار، فیلسوف معاصر استاد کریم مجتهدی (متولد 1309 در تبریز و متوفی 25 دی 1402 در تهران)، نوه آیتالله العظمی میرزا جواد مجتهد تبریزی (متوفی 1313ق) از اعاظم و اکابر فقها، بود. کلاس اول و دوم ابتدایی را در زادگاهش گذراند. خانوادهاش به تهران آمدند و او در دبستان فردوسی تهران و بعد در دبیرستان فیروز بهرام و کالج البرز تهران، ادامه تحصیل داد.
بعد از اخذ دیپلم، مجتهدی از 18 سالگی به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن (La Sorbonne) - یکی از معتبرترین و قدیمیترین دانشگاه فرانسه با بیش از هفتصد سال قدمت (تاسیس 1253میلادی) - که در آن زمان هم در زمینههای ادبیات، زبانشناسی، فلسفه و علوم اجتماعی، شهرت بینالمللی داشت، تحصیل فلسفه کرد. استادِ رساله کارشناسی ارشد ایشان، مرحوم پروفسور ژان وال (Jean Wahl, 1888- 1974) بود که زیر نظر ایشان، مجتهدی رسالهای در موضوع «بررسی تحلیل استعلایی کانت» نوشت. پروفسور هانری کُربن (1978–1903)، فیلسوف، مستشرق، مترجم فرانسوی و مؤلف دوره چهار جلدی «اسلام در سرزمین ایران؛ چشماندازهای معنوی و فلسفی (En Islam iranien, Aspects spirituels et philosophiques)» نیز راهنمای رساله دکتری ایشان در فرانسه بوده که در سال 1343 شمسی از آن دفاع کرده است. کُربن خود، شاگرد اتین ژیلسون[1]، ژان باروزی[2] و لویی ماسینیون[3] بوده است. مجتهدی استادش کُربن را یکی از استادان نادری معرفی میکند که به طور کلی درباره اسلام ایرانی و به نحو اختصاصی درباره عرفان شیعی کار کرده است.
مجتهدی بعد از فارغالتحصیلی مقطع دکتری و دفاع از رساله دکتری فلسفه، در همان سال (1343) به ایران برگشت. ایشان به طور رسمی از 1347 به پیشنهاد و راهنمایی مرحوم یحیی مهدوی در گروه فلسفه دانشگاه تهران مشغول به کارِ تدریس شد و تا پایان سال 1383، در دانشگاه تهران، استاد تمام گروه فلسفه دانشکده ادبیات و علوم انسانی بود. در بهار 1384 بازنشست شد. بعد از آن بنا به درخواست و دعوت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، کار پژوهشی در زمینه فلسفه غرب را در آن پژوهشگاه ادامه داد.
وقتی به کارنامه زندگی علمی استاد بنگریم، به وضوح میبینیم که بحمدالله مرحوم استاد مجتهدی به لحاظ کمّی عمر با برکتی (93 سال) داشته و از نظر کیفی نیز بیش از 25 اثر (مرجع فلسفی) از وی برجای مانده است. به علاوه ایشان با تربیت سه نسل دانشجوی فلسفه در مقاطع مختلف کارشناسی، کارشناسی ارشد و بخصوص دکتری، توانست استادان، مدرسان فلسفه و محققان خوبی تربیت کند و از این منظر هم عمرش با برکت و پرثمر بوده است.
دوره شاگردی بنده با استاد مجتهدی از سال ۱۳۵۱ شروع شده است. اولین درس «سیر حکمت در اروپا» بخش فلسفه یونان را در سال اول دانشگاه با ایشان گذراندهام. دکتر مجتهدی ظاهری بسیار جدی داشت. البته علاوه بر کلاس درس، در فضای بیرون از کلاس هم جدیت را حفظ میکرد. در آن سالها دانشجوی دوره کارشناسی و ارشد جرأت نمیکرد خارج از کلاس سئوالی از ایشان داشته باشد. به نظر میآمد نظم کانتی در ایشان جلوه عملی به خود گرفته بود. این رابطه شاگردی و استادی تا پایان عمرشان ادامه داشت.
استاد در سال ۱۳۸۰ به عنوان چهره ماندگار فلسفه ایران معرفی شد. در سال ۱۳۸۹ هم در مقام محقق پیشکسوت در علوم انسانی، تقدیرنامه یونسکو و مدال طلای جهانی ابنسینا را دریافت کرد. در سال ۱۳۹۰ از سوی بنیاد ملی نخبگان به عنوان استاد ممتاز معرفی شد و در سال 1400 نیز به عنوان دانشمند برتر جایزه «البرز» را از آنِ خود ساخت.
استاد، نویسنده کتابهای مرجع فلسفی مانند «فلسفه نقادی کانت»، «آشنایی ایرانیان با فلسفههای جدید غرب»، «فلسفه و تجدد»، «دکارت و فلسفه او»، «درباره هگل و فلسفه او»، «فلسفه در قرون وسطی»، «سیدجمالالدین اسدآبادی و تفکر جدید»، «دونس اسکوتوس و کانت به روایت هیدگر»، «سهروردی و افکار او، تاملی در منابع فلسفه اشراق» و… است که طی ۶ دهه فعالیت فکری، با آثار و کوششهای علمی خود، سهم بزرگی در تاریخ اندیشه معاصر ایران داشته است. البته در میان آثارش، اثری که کار گروهی باشد نیز به چشم میخورد مثل: «مدارس و دانشگاههای اسلامی و غربی در قرون وسطی» (1379) که در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تحقیق و نتیجه طرح در قالب کتاب به همان نام، به ثمر رسیده است.
گفته شد که استاد مجتهدی در فرانسه شاگرد ژان وال بوده است. شاید برای کسانی که خواننده این مطلب هستند و میخواهند شناخت بیشتری از ژان وال داشته باشند، بد نیست یادآوری شود که یحیی مهدوی (متوفی 1379) که استاد پیشکسوت فلسفه در دانشگاه تهران و فارغالتحصیل فلسفه از فرانسه بود، علاوه بر اینکه شاگردی آندره لالاند و امیل بریه را در زندگینامه علمیاش داشت، دو اثر ژان وال را از فرانسه به فارسی برگردانده است: ۱- نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفههای هست بودن. و ۲- بحث در مابعدالطبیعه. بحث اصلی کتاب اخیر درباره اگزیستانسیالیسم یا هستیگرایی است که با موضوع «انسان» شروع میشود و نویسنده آن معتقد است که این «انسان» است که به هستی، زندگی و مابعدالطبیعه، شناخت، معنا و ماهیت میدهد.
مجتهدی: فرازی درباره چیستی فلسفه
«فلسفه علم کلی است که از رهگذر آن به نوعی جامعیت که عمق تفکر را تضمین میکند، میتوان برخوردار شد.... فلسفه در جستوجوی امکانات تفکر جدید است و مقدمات و نتایج طرحهای احتمالی خود را در نوعی سنجش عقلیِ اجتنابناپذیر مورد بررسی قرار میدهد.» (سهروردی و افکار او[4]، صص 10 و 11).
«اگر فلسفه حُبّ حکمت است، فیلسوف یکی از نیازمندترین افراد جهان است و جویندگی و دانشآموزی ذاتی اوست و ضرورت تحصیل و یادگیری به اندازه غریزه زندگی نزد او قدرت دارد. حتی باید متقاعد شد که همین عشق به جویندگی مستمر نه فقط بزرگترین امتیاز فلسفه و فصل ممیزه آن است، بلکه همچنین عین پاداش و اجری است که بعد از سالها تلاش و کوشش، نصیب فیلسوف میشود. اگر او عطش یادگیری به دست نیاورده باشد، مدرک تحصیلی او صرفاً جنبه صوری پیدا خواهد کرد و ملاک واقعی آموختهها یا ناآموختههای او نخواهد بود؛ چنین فردی، جوانی و زندگی خود را در مقابل «هیچ» هزینه کرده و هیچ فایدهای از آن نبرده است»...
«دشمنی با فلسفه به آن کسانی تعلق دارد که هیچگاه درد فرهنگ و علم به معنای اصلی کلمه نداشتهاند و لزوم آن را در زمینههای مختلف حیات فردی و اجتماعی درک نکردهاند».
مجتهدی در ادامه همین مطلب به یکی از مسایل کاذب رایج، یعنی تصور ناموجه تقابل میان فلسفه غرب و فلسفههای ایرانی - اسلامی، اشاره میکند و در این باره بهصراحت و بدون کوچکترین ملاحظه چنین مینویسد:
«امروزه در ایران، نه فلسفههای غربی را بدون مطالعه و تعمق در فلسفههای ایرانی- اسلامی میتوان به درستی فهم کرد و نه همین فلسفههای سنتی را بدون فراگیری دقیق ریزهکاریهای فلسفه غرب، میتوان به نحو همهجانبه تحلیل نمود و به ارزش آنها پی برد. فهم درست یکی به ناچار مستلزم فهم دقیق آن دیگری است. با توجه به وضع کنونی فرهنگ ایران در صد سال اخیر، به خوبی میتوان دریافت که آنهایی که به فلسفههای ایرانی- اسلامی مسلط بودهاند، نه فقط قادر شدهاند نکات اصلی فلسفههای غرب را بهتر فهم کنند، بلکه توانستهاند در بحثهای رایج در این راستا، اصطلاحات فنی و معادلهای درستتری را به کار برند. اگر اهداف و نتایج فلسفههای غربی، خاصه در عصر جدید و معاصر- تا حدود زیادی با فلسفههای ایرانی- اسلامی تفاوت دارند، ولی در هر صورت به لحاظ تاریخی ریشهها و منابع بنیادی آنها کاملاً واحد است» (همان منبع: ص 13).
مجتهدی و اهمیت فلسفه نقادی کانت
گفته شد که تحصیلات فلسفی دکتر مجتهدی در دوره تحصیلی بیشتر بر کانت متمرکز بوده است. او در مقالهای که با عنوان «رابطه مقولات فاهمه و استدلال جدلی الطرفین در فلسفه نظری کانت» در سال 1368 نوشته است، مینویسد:
بیشتر مورخین تاریخ فلسفه توافق دارند که کانت و فلسفه نقادی او نقطه عطفی در تحولِ تفکرِ غربی در عصر جدید است؛ البته این بدان معنا نیست که فلسفه بعد از آن دوره الزاماً کانتی شده باشد و یا احیاناً فلاسفه نوکانتی اواخرِ قرن نوزدهم موفق شوند انسجام این فلسفه را دوباره اثبات و به صورت قابل قبولتری آن را بیان دارند، بلکه منظور بیشتر این است که در فلسفه نقادی کانت، عملاً مسائلی مطرح میشود که کلِّ معارف و علوم دنیای غرب را در اواخر قرن هیجدهم، زیر سئوال میبرد. اهمیت اصلی فلسفه نقادی کانت بیشتر از همین جهت است، اعم از این که ما به انسجام درونی آن معتقد باشیم و یا بر عکس، آن را مجموعهای از اجزاء و عناصری بدانیم که رابطه منطقی و اصولی میان آنها ضعیف باشد، باز به هر طریق با شناخت آن ما وادار به تأمل و تفکر میشویم؛ و همین کافی است برای اینکه افکار آن فیلسوف را جالب توجه و عمیق بدانیم و یک بار دیگر به نظر آوریم که فیلسوفی که نتواند در مسیر زمان مخاطب احتمالی خود را به تفکر وادارد، فیلسوف نیست[5].
از نظر استاد مجتهدی، اگر فلسفه نقادی کانت را نقطه عطفی در تاریخ تفکر غرب بدانیم لازم نیست که اولاً آن را نقطه اوج و در ثانی فقط محل تلاقی نحلههای متفاوت فلسفی تصور کنیم؛ از طرفی مسائل علمی، اخلاقی، حقوقی، هنری در کل بینش کانت بیشتر مطرح است تا مسائل صرف انتزاعی که به غلط فلسفه نامیده شود و تعمداً از جریانات فرهنگی و علمی زمانه دور نگهداشته شود تا راهحلها آسان به دست آید.
به طور کلی از نظر استاد کوشش برای فهمیدن یک فیلسوف، کوششی است برای تشخیص انگیزههایی که او را به تفکر واداشته است و به همین دلیل همراه ارادهای است برای شرکت در نفسِ تفکر او، در غیر اینصورت تکرار الفاظ و اصطلاحات، نه در جهت مثبت و نه در جهت منفی اثری ندارد و ذهن را عقیم نگه میدارد.
[1] Etienne Gilson, 1884- 1978، متخصص فلسفه در قرون وسطی
[2] Jean Baruzi, 1881- 1953، استاد فلسفه و تاریخ ادیان، متخصص فلسفه لایبنیتس
[3] Louis Massignon, 1883- 1962، شرقشناس بزرگ فرانسوی است که با مطالعه و تحقیق درباره حسین منصور حلاج، کتابی را با عنوان مصیبتنامه حلاج (La passion de Hysayn Ibn Mansur Hallaj, Gallimard Paris, 1975) در چهار مجلد تالیف و منتشر کرده است.
[4] مجتهدی، کریم: سهروردی و افکار او، تاملی در منابع فلسفه اشراق، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1393.
[5] نک.: مقاله «رابطه مقولات فاهمه و استدلال جدلیالطرفین در فلسفه نظری کانت». در: فصلنامه فرهنگ، نشریه مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (سابق)/ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (کنونی)، کتاب چهارم و پنجم، بهار و پاییز 1368، صص 221- 189).